جزئیات فنی و مالی نیروگاههای خانگی اعلام شد
هر خانه صاحب یک نیروگاه کوچک میشود
به گزارش روزنامه ایران با اجرای قانون هدفمندی یارانهها و اصلاح قیمت حاملهای انرژی، استفاده از مولدهای کوچک خانگی نیز اقتصادیتر شده است. هر چند بر خلاف سایر کشورها، بهرهگیری و نصب نیروگاههای کوچک انرژیهای نو در کشورمان هنوز توسعه مطلوبی پیدا نکردهاست ولی افزایش قیمت حاملهای انرژی از جمله برق و رسیدن آن به قیمت تمام شده تا پایان برنامه پنجم، بستر توسعه انرژیهای نو را فراهم خواهد کرد.
بر این اساس علاوه بر احداث نیروگاههای بزرگ انرژی نو نظیر نیروگاههای بادی و خورشیدی، نصب مولدهای کوچک خانگی نیز بهعنوان یکی از روشهای صرفهجویی در هزینههای برق مصرفی خانوارها مطرح است.
با سلام خدمت همه شما همراهان
بدین وسیله از شیرزنان بادران دعوت به عمل می آید ، جهت شرکت در اولین جلسه رسمی
بانوان بادران که در روز پنج شنبه اول تیرماه در دفتر مرکزی شرکت به آدرس خیابان گاندی نبش
خیابان 18 پلاک 102 واحد 5 که در ساعت 15 برگزار میشود ، تشریف فرما شوند . لازم به ذکر
است که در این جلسه فقط بانوان شرکت دارند .
همچنین جلسه هفتگی بعد از جلسه بانوان با حضور کلیه همکاران محترم بادرانی در ساعت
17 برگزار میشود .
موفق ، شاد ، پیروز ، سربلند ، سرفراز ، بادرانی باشید
باورها چه هستند؟باورها یک سری تفکرات هستند، که به زندگی معنا می بخشند. و راهنمای ما در تنگنا ها و مشکلات می شوند. باورها ادراک ما از هستی را می سازند.
باور و اعتقاد شما فرمانده مغز شماست. و زمانی که فکر می کنید چیزی درست است، باور شما به مغز فرمان می دهد به دنبال حقایقی باشد که از اعتقادات شما پشتیبانی کند.
این بدان معناست که اگر شما باور داشته باشید که در زندگی موفق هستید اینگونه خواهد بود. اگر شادی، رفاه و سلامتی را باور داشته باشید نیمی از این رقابت را برده اید. و در این هنگام مغز شما بدنبال حقایقی می گردد که از اعتقادات شما پشتیبانی کند.
روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند.
دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند. روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند.
در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.
مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش! مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت
وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد.... سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچه هایش چه آمد