دوست و پول
دوستی دارم به نام ”جیم“. او تمام عمر خود
را سخت کار کرده و حالا حسابی پولدار است. ”جیم“ زندگی خوبی دارد، زیاد
مسافرت میرود، از غذاهای خوشمزه لذت میبرد و به دوستانش زیاد مهمانی
میدهد. او سهلگیر و خیلی دست و دلباز است. به تازگی ”جیم“ در مورد یکی
از دوستانش به نام ”تد“ که خیلی موفق نبوده، صحبت میکرد. او میگفت: من
”تد“ را دوست دارم.
او خیلی به خانهٔ ما میآید و با هم به مسافرت
میرویم. من صدها نوع غذا از رستورانهای مختلف برایش خریدهام، اما
میدانی چه چیزی مرا ناراحت میکند؟ او حتی ده سال یک بار هم مرا مهمان
نمیکند، حتی با یک همبرگر یا یک قهوهٔ ناچیز“!